سالروز رهبری آیت خامنه ای مبارک باد

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم

در ره عشق جگردارتر از صد مردیم

هر زمان بوی خمینی(ره)به سر افتد ما را

دور سید علی خامنه ای میگردیم

چهل نكته درباره‌ي انتخابات

گلچيني از بيانات رهبر انقلاب درباره‌ انتخابات رياست جمهوري

رهبرمعظم انقلاب در بياناتي درباره انتخابات فرموده اند: انتخابات سرمايه‏گذارى عظيم ملت ايران است؛ مثل اين‌كه شما سرمايه‏ سنگين و عظيمى را در بانك مي‌گذاريد، بانك با آن كار مي‌كند و شما از سودش استفاده مي‌كنيد؛ انتخابات يك چنين چيزى است. 


در ادامه مطلب......

ادامه نوشته

ماجرای آیت‌الله بهجت و شهرام جزایری

ماجرای آیت‌الله بهجت و شهرام جزایری

   

به گزارش رهوا، حجت‌الاسلام غلامی، از اعضای سابق دفتر حضرت آیت‌الله بهجت ره نقل کردند: «روزی شهرام جزایری، بر اساس ارتباط‌هایی که ایجاد کرده‌ بود

از فرزند آیت‌الله بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت. اما وقتی این جریان به اطلاع حضرت آیت‌الله بهجت رسید وی مخالفت کرد»

شهرام جزایری با طرح ترفندی، روزی به مقابل مسجد حضرت آیت الله بهجت در قم می رود تا وقتی که حضرت آقا از نماز فارغ می شوند، از فرصت استفاده‌ کند و وارد دفتر یا منزل آقا شود و ملاقاتی انجام دهد. به همین منظور بیرون مسجد منتظر می‌ماند تا نماز تمام شود و آقا از مسجد بیرون بیایند...

 

حضرت آیت الله بهجت همیشه سرشان پایین بود و به کسی نگاه نمی‌کردند . وقتی از مسجد خارج شدند، یکی از دوستان و نزدیکان شهرام جزایری به آیت الله بهجت نزدیک شد و به آقا گفت: حضرت آیت الله؛ آقای شهرام جزایری از تجار خیـّر تهران هستند و فعالیت‌های خیریه فراوانی انجام می‌دهند و برای عرض ارادت و دست‌بوسی خدمت رسیده‌اند، در این هنگام آقا سر مبارک را بالا‌گرفتند و به شهرام جزایری نگاهی کردند و فرمودند:

«برو و از کارهای خیری که انجام داده ای توبه کن!».

 

آیت الله عظمی بهجت سلام الله علیه

بروجردی اسیران را تیر باران می کرد

بروجردی اسیران را تیر باران می کرد

شهید بروجردی broujerdi


هوا دلگیر بود و بچه ها خسته
به همه جا سرکشی کرده بود
صدای شلیک های پیاپی ضدانقلاب هنوز در فضا مانده بود
یک باره به یاد زندان افتان 22 نفر اسیر گرفته بودند . رفت و به مامور گفت در را باز کن و داخل شد
به محض ورود همه سرپا ایستاند بعد نشست و گفت راحت باشید
برای تک تک شان چای ریخت
کمی صحبت کرد و اسلحه اش را باز کرد و همانجا خوابید
بنده های خدا هاج و واج مانده بودند . فکر می کردند آمده برای زهر چشم گرفتن یکی از آنها را اعدام کند
(کاری که خودشان با پاسدار ها می کردند)